اسارت ذهن تو را پژمرده مي کند .
ذهن تو را شبيه خود مي کند .
اگر ذهن خسته تو به تو مي گو يد خسته اي
ساختار بدن تو سلسله اعصاب تو و همه عضله هايت گفته ذهن خسته تو را مي پذيرد.
بنابراين تو نيز خود احساس خستگي مي کني .اگر ذهن تو علاقه و اشتياق نشان دهد
بي آنکه احساس خستگي کني
کار مي کني و کار مي کني
بدن ما به شدت تحت تاثير شرايط ذهني و عاطفي ماست .
اين ذهنيت ماست که شرايط بدني ما را تعيين مي کند.
دلمردگي زندگي ما را مي کشد.
آدم دلمرده اصلا زندگي نمي کند .
آري در زندگي درد و رنج هست.
اما درد ورنج هرگز نمي توانند بر شور سرمستي انسان چيره شوند.
شرايط بيروني هيچ سلطه اي بر دل ما ندارند.
دل ما تابع شرايط دروني ماست.
اديسون در کارگاه خويش ساعت هاي متوالي کار مي کرد
شب که به خانه مي آمد روي نيمکت دراز مي کشيد و همچون کودکي آرام به خواب مي رفت.
خوابي بي تشويش.
او سه يا چهار ساعت مي خوابيد.
آنگاه بيدار مي شد.
با نشاط و پر انرژي و آماده ي کار
او فرزند طبيعت بود
يعني هماهنگ با طبيعت و خدا.
اديسون در زمينه هاي مختلف کار مي کرد .
او ارباب وجود خويش بود .
سلام دوست عزيز
ممنونم از حضور مكررتون در وبم بسيار خوشحالم ميكنيد موفق و مويد باشيد
يا حق