من دير زماني است كه مي پندارد : « دوستي » نيز گلي است ؛ مثل نيلوفر و ناز ، ساقه ترد ظريفي دارد . بي گمان سنگدل است آنكه روا مي دارد جان اين ساقه نازك را -دانسته- بيازارد ! در زميني كه ضمير من و توست ، از نخستين ديدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هايي است كه مي افشانيم . برگ و باري است كه مي رويانيم ...