به عقیده من و پیروان نظریه عقلانی عاطفی خود حادثه باعث اضطراب ونگرانی نمی شود بلکه افکار و نظام اعتقادی وبرداشت نا معقول از آن حادثه موجب ناراحتی فرد می گردد در این نظریه همچنین اعتقاد بر آن است که انسان از طرفی آمادگی دارد معقولانه بیاندیشد مبتکروخلاق باشد با دیگران ارتباط سالم وسازندهای برقرار کند و از زندگی لذت ببرد واز سوی دیگر تلقین پذیر است میتواند افکار نا معقول داشته باشد وبا تنفر اززندگی دیگران زندگی خود ودیگران رابا رنج وعذاب توام سازد انسان موجودی است متفکر وناطق که در روند فکر واندیشه وزبان پیوسته می تواند امور موهوم را وکمال گرایانه وفاجعه آمیز ومتناقص با نفس را با خود زمزمه وبه خویشتن تلقین کند وخود را مضطرب و نگران سازد این تمایل به وسیله عوامل فرهنگی وخانوادگی تقویت می گردد وبه گونه ای فزاینده فرد را مستعد پذیرش افکار نا معقول می سازد در نظریه عقلانی عاطفی ازروش های درمان عاطفی شناختی و رفتاری برای رفع اضطراب ونگرانی استفاده می گردد وبه مرجع کمک میشود تاپس از شناخت مشکل مصرانه بر افکار و نظام اعتقادی و برداشت های نامعقول خود حمله کند وافکار معقول را جای گزین آنها سازدبرای نیل به این هدف مشاور در محیطی آرام با بیمار رابطه برقرار می کند وبا شیوه ای بسیار فعال همچون یک معلم مرجع را یاری می دهد تا افکار ونظام اعتقادی نا معقول خودرا بشناسد و به اطلاع آنها بپردازد
کد قالب جدید قالب های پیچک |